خداوند متعال، دوست دارد که میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

سوشال

 

 

 

اگر باران بودم انقدر میباریدم تا غمهایت را بشویم

اگر گل بودم تقدیم وجودت میگشتم

اگر تار بودم اهنگ دلنواختت را می نواختم دریغا که نه گلم نه تارم و نه بارانم ولی

هر کیو هر جا که باشم دوستت دارم.

 

 

ای اس ام اس برو پیش کسی که خیلی دوستش دارم اگه کار داشت مزاحمش نشو اگه خواب بود

اروم ببوسش و اگه تو رو خوند بهش بگو خیلی دوستت دارم

 

5جره چشاتیم / 4 پایه نگاتیم / 3 تاره شباتیم / 2 رشکه صفاتیم / 1 کلام خاک پاتیم

 

زندگی زندان عشق است ما بدان دلباختیم / خوبی هایش را ندیدیم با بدیهایش ساختیم /

درباره زندگی تا میتوانستیم تاختیم / مثل گمار پست هر چه کوشیدیم باختیم

 

 

 

 

لیوان ز لبت بوسه گرفت و من بوسه ز لیوان دیدی ز لبت بوسه گرفتم به چه عنوان

 

 

به من میگفت: انقدر دوستت دارم که اگر بگویی بمیرمیمیرم... باورم نمی شد... فقط یک

امتحان ساده به او گفتم بمیر...! سالهاست در تنهایی پژمرده ام... - کاش امتحانش نمی

کردم

 

 

 

امشب به خاطر غزل آخرم بخند….امشب که از همیشه شاعرترم بخند….تا پر شود نگاه من از

رنگ زندگی….تا حس بودنت بشود باورم بخند

 

 

نشد ز عشق برای همیشه دور بمانم….. شکوه چشم تو نگذاشت با غرور بمانم

 

 

در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود. وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان .

قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و سپس محکوم شدم به

تنهایی و مرگ . کنار چوبیه دار از من خواستند تا اخرین خواسته ام را بگویم و ومن

گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم

 

 

گفتمش: دل میخری؟! پرسید چند؟! گفتمش: دل مال تو، تنها بخند. خنده کرد و دل ز

دستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود جای پایش

روی دل جا مانده بود

 

 

باغبان ز من آزرده مشو غنچه نچیدم ……پاره های جگر است اینکه به دامن دارم

 

پلکهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد ، صدای خسته ی من است که از

چشمانم بیرون میریزند

 

 

فراموش کن چیزی را که نمیتوانی به دست اوری.............و به دست اور چیزی را که

نمیتوانی فراموش کنی

 

 

صدام به خاطر تیر باران مردم اعدام شد، چه آینده ای در انتظار توست که قلب مرا

بمبارن کردی؟؟؟؟؟

 

 

قوری ز قلم قلم ز قوری      تو عشق منی گو گور مگوری

 

اگر در گلبرگ دست هایت از برای من مهربانی می آوردی بر انگشتان خواهشت پیوسته می

باریدم تا طراوت را در آنها جاودان سازم

 

 

سهراب : گفتی چشمها را باید شست ! شستم

ولی..... گفتی جور دیگر باید دید! دیدم

ولی..... گفتی زبر باران باید رفت رفتم

ولی او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را

هیچکدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : دیوانه ی باران ندیده

 

 

کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد سپرد

 

 

 

همیشه دو درس را در زندگی خود به یاد داشته باشید: 1- جسارت در بیان عقیده 2- جرأت

در پذیرش اشتباه

 

 

 

آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم تقصیر کسی نیست که

اینگونه غریبیم شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم

 

 

کردگارا، احساس را زمن مگیر که بنده ام به درگاهت با دلی خون ز بندگانت و مرا رها

مکن در این دنیای مکر که دل آتش می زنند و عاشق می کشند. کردگارا، مرا تنها مگذار

 

 

لحظه ها گذرا و خاطرات ماندگارند حاضرم تمام هستیم را بدهم تا لحظه ها ماندگار و

خاطرات گذرا شوند...

 

 

 

ای آسمان رفت عشق من از دست من.... عشق همیشه مست من..... یک عمر..... با بخت بدش

بگریستم..... بگریستم...... باری نپرسید از دلم، من کیستم؟ من چیستم......

 

 

این جمله همیشه یادت باشه : زندگی گل سرخئ است که گلبرگهایش خیالی وخارهایش واقعی

است

 

 

تو آنجا من اینجا در جمع ولی محزون و تنها از عالم ترا می خواهم و بس ترا دیوانه

عشق تو را بیگانه از هر آشنایی

 

 

شاید کسی را که با تو خندیده فراموش کنی اما کسی را که با تو اشک ریخته هرگز....

 




حسین و سارا ::: چهارشنبه 87/4/12::: ساعت 5:14 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 37


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :38973
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
حسین و سارا
تکنسین برق و کامپیوتر
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<